❤ρєѕαяє тαηнα❤
تا ابد دوست دارم تنها بهانه ی زندگی...
|
شب آخر لب دریا شب دلبریدن من ،شب پر پر شدن تو ،شب پر کشیدن من، یه سکوت لب گرفته دو تا چشم خیس
و داغون ، یکی مون مسافر راه یکی مون زارو پریشون، من تو شوق راه تازه تو به فکر بی کسیمی ، اونقدر بزرگ نبودم
که بگم دلواپسیمی بهت میگم خدانگهدار ولی تو ساکت و سردی با چشات میگی میدونم ، میدونم بر نمیگردی .
پامو تو جاده میزارم بهت میگم حرفی نداری ؟ سرتو میندازی پایین هیچی به روم نمی یاری ، وقت رفتن پیش چشمات
نمی خوای شرمنده باشم نمی خوای با حس تردید ره سپار جاده هاشم ......
چشم و به جاده میدوزم نا که اشکاتو نبینم ، صدای حق حق تلخت مثل خنجری تو سینم ، با قدم های هراسون از تو
فاصله میگیرم ، میشنوم میگی به جاده تو میری و من میمیرم.....
پای رد پام نشستی میشکنک وقتی می دونم، چشاتو بستی و میخوای از خدا که من بمونم ، بهش میگی من
نتونستم تو بمون کنار یارم، چی بگم که منِ خودخواه ارزش دعا ندارم........
نظرات شما عزیزان: